Tuesday, April 20, 2010


تو را با کدامین نام
از کدامین سوی
در کدامین راه
به یاد آرم؟

من گمراه تر از شهاب
تو بیخواب تر از ماهی
من بیرنگ تر از سکوت
تو بیرحم تر از جنون
من تاریکتر از امشب
تو پر خواب تر از مهتاب

در آن روزگار سرد بارانی
که دست در دست تو میرفتیم
وجودم سراسر بود از چشمه
خروشان بود چون دریا

و تو
مانند کوهی استوار و سخت
به روی سرخ همچون نو بهار من
زدی لبخندی از جنس شکوفههای از غم رستهی نارنج

وسعت دستهای بیحصار تو
برون می‌‌آرد از حجم سبک پرواز بیخوابی
صدای خلوت این حس بیحد را

سحرگاهان به یاد خوش نشستنهای شب بیدار
به یاد عطر بیتکرار یک بوسه
به زیر سقفی از ابریشم مرداب
به یاد آوردم آن ماه شبانگاهان هجرت را

که تو در آن شب تیر و مهآلوده
مرا در حرم وحشتهای بیهنگام
و با لمس قدمهای ز من دورت
در اعماق ناپایان دوزخها رها کردی
...