
تو را با کدامین نام
از کدامین سوی
در کدامین راه
به یاد آرم؟
من گمراه تر از شهاب
تو بی خواب تر از ماهی
من بی رنگ تر از سکوت
تو بی رحم تر از جنون
من تاریکتر از امشب
تو پر خواب تر از مهتاب
در آن روزگار سرد بارانی
که دست در دست تو میرفتیم
وجودم سراسر بود از چشمه
خروشان بود چون دریا
و تو
مانند کوهی استوار و سخت
به روی سرخ همچون نو بهار من
زدی لبخندی از جنس شکوفههای از غم رستهی نارنج
وسعت دستهای بیحصار تو
برون میآرد از حجم سبک پرواز بیخوابی
صدای خلوت این حس بی حد را
سحرگاهان به یاد خوش نشستنهای شب بیدار
به یاد عطر بی تکرار یک بوسه
به زیر سقفی از ابریشم مرداب
به یاد آوردم آن ماه شبانگاهان هجرت را
که تو در آن شب تیر و مه آلوده
مرا در حرم وحشتهای بی هنگام
و با لمس قدمهای ز من دورت
در اعماق ناپایان دوزخها رها کردی
...