
دل من میسوزد که قناریها را پر بستند
که پر پاک پرستوها را بشکستنند
و کبوترها را، آه کبوترها را
دل من در دل شب خواب پروانه شدن میبیند
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا میچیند
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا میچیند
وای باران، باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران، باران
پر مرغان نگاهم را شست
...
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران، باران
پر مرغان نگاهم را شست
...