Friday, April 23, 2010


ا ی عاشق در انتظار چه نشستی
در انتظار بادها ی پائیزی
باران های بهاری
برگها ی زرد
و یا شکوفه های ارغوانی
در انتظار کدامی

انتظار بیهوده ست ، پنجره را باز کن
جدار را بشکن
غبار را بشوی
و خاطره ها را به خاطره ها بسپار
تا پایان ، پایانها مانده است

این است زندگی
این است روزگار
...