بتاز ای یکّه تاز کوچههای غریب
ای تک سوار روزهای تاریک
بتاز به سوی معشوقهٔ سکوت
و چه گوارا بود شوکران بی کسی
دست من تشنهٔ فانوس گمراهیست
تشنهٔ رفتن تو
بازگشت تو مرگ نور خواهد بود
رنگین کمان را از من ربودند
تماشاگران روزهای سیاه و سپید
تماشاگران روزهای سیاه و سپید
زمان مرا در خود حل خواهد کرد
و کلبهٔ چوبی از هم گسستهٔ من
تازیانهها خواهد خورد
لحظهها را نمیشمارم
ستارهای نمیپرورانم در دالان خیال
ستارهای نمیپرورانم در دالان خیال
من با خاک هم مسیر شدهام
سردی نگاهم را با پیکر سوزانش پیوند دادم
نمی خواهم رفیق نیمه راه باشم
مسیر او مسیر گمراهیست
و من تشنهٔ فانوس گمراهی
سردی نگاهم را با پیکر سوزانش پیوند دادم
نمی خواهم رفیق نیمه راه باشم
مسیر او مسیر گمراهیست
و من تشنهٔ فانوس گمراهی